دلی دارم که تنگ مشهد توست
به سر شوق حریم و گنبد توست
گدایی خسته در باب الجوادت
امید او به فضل مرقد توست
غم های زمانه ام که بی حد باشد
یا آب و هوای دل من بد باشد
در تَق تَقِ این قطار حل خواهد شد
وقتی حرکت به سمت “مشهد” باشد !
محبوب رضاست هر که دل ریشتر است
از کعبــه صفــای ایـن حــرم بیشتر است
اینــجاسـت طبیبــــی کـه نــدارد نـوبــــت
هـر دل کـه شکستــه تـر بــود پیشتر است
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کردهی زهراست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقهست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریهی ما دست رباب افتاده
روضهخوان دل صحراست اباعبدالله
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم / بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست / عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
ϰ-†нêmê§ |